نوشته شده توسط : ریحانه

انصراف از مالکیت به چه معناست؟ انسان ها در زندگی فردی و اجتماعی خود دارای حقوق فراوانی هستند که برخی از آن ها طبیعی و برخی از آن ها به موجب قانون اعطا شده است. حق حیات یکی از مهم ترین حقوق طبیعی انسان است که برخورداری یا عدم برخورداری از آن ربطی به وضع قوانین ندارد، بلکه انسان حق طبیعی حیات دارد و این حق سلب نمی شود. از آنها. یکی دیگر از این حقوق مهم، حق مالکیت است، اما حق مالکیت را نمی توان یک حق طبیعی دانست. در نتیجه انسان نمی تواند هر آنچه را که می خواهد فقط با داشتن یک میل به دست آورد. در واقع برای اینکه افراد بتوانند دارایی باشند باید یکی از عوامل یا عللی که قانونگذار در قانون ذکر کرده است وجود داشته باشد. برخی از مهم ترین عواملی که می تواند حقوق مالکیت ایجاد کند، ارث و قرارداد است. با ما همراه باشید، می خواهیم در مورد مالکیت و شرایط و آثار انصراف صحبت کنیم. انسان ها گاه به طور غیرارادی و از طریق عقودی مانند بیع یا غیر آن صاحب مال می شوند و گاه به طور غیرارادی از طریق رابطه ارثی که بین آنها و دیگران وجود دارد. با برقراری رابطه مالکیت، انسان بیشترین کنترل را بر دارایی به دست می آورد. به گونه ای که به هر نحوی که می خواهند از آن استفاده کنند. مثلاً اگر بخواهند آن را به صورت مجانی یا در قبال (غیر رایگان) به افراد دیگر بدهند. همچنین اگر افراد دیگری بر آن مسلط شدند، او را تعقیب کنید. اما نمی توان نادیده گرفت که اعمال حقوق مالکیت را نمی توان به گونه ای انجام داد که به سایر افراد لطمه وارد کند که در این صورت با سوء استفاده از این حق مواجه خواهیم بود نه استفاده از حقوق مالکیت. حق مالکیت همان گونه که با وجود عوامل ایجاد می شود با عوامل دیگری از بین می رود. ضایع شدن حقوق مالکیت گاهی ارادی و گاهی غیر ارادی است. مثلاً به محض پایان عمر انسان، اموال او از تصرف او خارج می شود و به بازماندگانش می رسد. این ربطی به اراده او ندارد، بلکه گاهی انسان داوطلبانه اموال خود را به دیگران می فروشد یا وقف آنها می کند; در این موارد نیز مالکیت او از بین می رود. یکی دیگر از عواملی که می تواند بر اساس اراده انسان، اموال را از مردم سلب کند، تخلیه است. در این مقاله به بررسی ترک مالکیت و آثار و شرایط آن می پردازیم. نوسازی ملک و آثار آن کسر در لغت به معنای روال تسلیم و ترک است و در اصطلاح حقوقی حالتی است که در آن شخص از مالکیت خود بر مال خود صرف نظر می کند و به عبارت دیگر مال خود را تسلیم می کند. در انصراف، شخصی که از مالکیت اموال خود صرف نظر می کند، قصد انتقال مالکیت به اشخاص دیگر را ندارد، بلکه فقط می خواهد پس از انصراف، دیگر مالکیت ملک را نداشته باشد. ضمناً اعراض از عوامل و عللی است که اختیاراً مالکیت اشخاص را نسبت به اموال از بین می برد و باید کاملاً اختیاری و به قصد سلب مالکیت صورت گیرد. اگر شخصی صرفاً به دلیل منسوخ بودن یا بی فایده بودن آن از استفاده از آن صرف نظر کند، نمی توان گفت که از مالکیت اموال خود صرف نظر کرده است، زیرا انصراف موجب از دست دادن مالکیت مردم بر مال خود می شود و بنابراین مالک باید صراحتاً قصد نداشته باشد که منصرف شود. دیگر مالکیت خود را داشته باشد و به دلایل مختلف از آن استفاده نکند. البته در برخی موارد نیازی به این قصد نیست و شرایط یا اعمالی که انسان انجام می دهد به گونه ای است که عرفا نیز می توانند این موارد را از موارد انصراف از مالکیت بدانند. بنابراین در تشخیص اینکه مالک از مال خود اعراض کرده است یا نه، باید به قضاوت عرفی نیز توجه داشت. مثلاً اگر مال شخصی دزدیده شود و از یافتن آن ناامید شود، نمی توان گفت که مال خود را رها کرده است. همچنین اکراه صرفاً به این دلیل اتفاق نمی افتد که شخص بخواهد به دیگران اجازه دهد از اموالش استفاده کنند. نمونه ای از انصراف از مالکیت خانواده های ثروتمند مبلمان قدیمی خود را به قصد تعویض در کوچه رها می کنند، بدون توجه به اینکه بعداً شخص دیگری صاحب اثاثیه می شود یا خیر. در این صورت مالکیت این خانواده بر این اثاثیه از بین می رود و این اثاثیه تبدیل به ملکی بدون مالک می شود که افراد دیگر می توانند مالک آن باشند. در همین مثال، اگر این خانواده به دلیل کهنه بودن مبل ها، استفاده از مبل ها را نادیده بگیرند و آن ها را در انباری یا گوشه ای از حیاط قرار دهند، نمی توان گفت که مبل ها را رها کرده اند زیرا قصد چنین کاری را ندارند. . به همین دلیل هیچکس نمی تواند این مبل ها را از انبار یا گوشه حیاط بیرون بیاورد و از آنها استفاده کند. در اثر تخلیه، مالکیت شخص بر اموالش سلب می شود و از آن پس، مال به مال مباح و بی مالک تبدیل می شود. جواز مالک، حق مالکیت مال را برای دیگران ایجاد می کند. در این صورت متوفی دیگر نمی تواند شخص را مجبور به استرداد مال به خود کند، زیرا با توقیف، مالکیت او بر مال از بین می رود و دیگر حقی بر آن ندارد. شرایط انصراف از مالکیت همانطور که قبلاً گفتیم این حق مالکیت است که به افراد این حق را می دهد که از مالکیت خود صرف نظر کنند، اما باید توجه داشت که حذف مال غیرقانونی و غیرقانونی نیست، بلکه دارای شرایطی است و حتی گاهی قانونگذار در برخی موارد. موارد چشم پوشی می کند. رسما به رسمیت نمی شناسد. در اینجا برخی از شرایطی که برای انجام معافیت ها باید رعایت شود آورده شده است: 1. هیچ منع قانونی برای انصراف وجود نداشت مثلاً طبق قانون ثبت، در مورد املاک ثبتی، قانون شخصی را مالک می شناسد که ملک به نام او در دفتر املاک ثبت شده است. بنابراین چنین شخصی نمی تواند از طریق خلع ید از مالکیت خود در این اموال صرف نظر کند و در صورت روی گردانی از مالکیت، رابطه مالکیت از بین نمی رود و هیچکس نمی تواند با استناد به این خلع یدها به دنبال تملک این مال باشد. خودش ساخت. 2. اگر شخص دیگری نسبت به ملکی حق داشته باشد، مالک نمی تواند از آن صرف نظر کند به عنوان مثال، اگر شخصی ملک خود را در رهن بانک قرار دهد، به دلیل حق بانک نسبت به ملک، مالک نمی تواند از طریق اعراض از مالکیت خود بر ملک انصراف دهد، زیرا در این صورت رابطه مالکیت او با بانک این ملک قطع می شود. خاموش است و معلوم نیست چه سرنوشتی در انتظار مالک است و در نتیجه بانک متضرر خواهد شد. 3. مالک باید از کلیه اقداماتی که بیانگر تصرف در اموال است خودداری کند به عبارت دیگر، مالک باید کارهایی را انجام دهد که صراحتاً قصد او را برای تخلیه نشان دهد یا اعمال او به گونه ای باشد که قاعدتاً بتوان فرض کرد که از مالکیت مال صرف نظر کرده است. برای کسب اطلاعات بیشتر در زمینه تصرف عدوانی و اموال غیر منقول به مقاله (وکیل رفع تصرف عدوانی) مراجعه کنید.



:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آبان 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ریحانه
برائت در قانون مدنی به چه معناست؟ در صورت وجود تعهد بین دو طرف، مدیون مکلف به انجام آن تعهد است، مگر اینکه طلبکار (طلبکار) از انجام آن تعهدی که به نفع اوست صرف نظر کند. اصطلاح برائت به این موضوع اشاره دارد. اما قبل از بررسی آثار و احکام برائت به تعریف آن می پردازیم. معافیت از ریشه برائت یا برائت در اصطلاح لغوی به معنای اعراض یا رهایی است و در فقه به عملی اطلاق می شود که موجب سقوط تعهد و برائت مدیون می شود. در این زمینه برائت در فقه به دو صورت صورت می گیرد: یا طلبکار به بدهکار می گوید من تو را از دینی که به من مدیونی دور کردم (نفس حق) یا می گوید درخواستم را به تو داده ام (تصرف دین)؛ در حقوق ایران قسم اول به معنای خاص برائت پذیرفته شده و در ماده 289 قانون مدنی تعریف شده و آثار آن در مواد دیگر آمده است. قسم دوم یا تحصیل دین در ماده 806 قانون مدنی با عناوین قانونی دیگری مانند هبه نیز شناخته شده است. همانطور که اشاره شد، در قانون ایران، ماده ۲۸۹ قانون مدنی برائت را چنین تعریف کرده است: «معافیت به این معناست که طلبکار با اختیار خود از حق خود صرف نظر کند». در این تعریف حقوقی می توان به نکات زیر توجه کرد: عمل آزادي عملي حقوقي است كه به اراده يك نفر (بستانكار يا طلبكار) انجام مي شود و مديون در آن نقشي ندارد; پس در اصطلاح نوعی مناسک است. انعقاد فعل حقوقی یک طرفه است و برخلاف عقدی که مستلزم تحقق اراده طرفین است، اراده یک نفر برای تحقق عهد کافی است. بنابراین یک عمل حقوقی تابع و تابع وجود آن دین است. حق بعد از تبرئه وجود نداشت. حکم برائت مختص حقوق دینی است (در مقابل حقوق عینی). حق عینی حقی است که شخص نسبت به عینی در خارج دارد و اگر طلبکار بخواهد از حق عینی خود نسبت به مدیون صرف نظر کند از نظر حقوقی از آن صرف نظر می کند. دریغ نکنید و ... جاری است، مگر اینکه خاص بودن عفو ​​مستلزم قاعده خاصی باشد و آن قاعده در احکام عفو در قانون یا اصول قانونی آمده باشد. حتما بخوانید: ارکان طهارت ابرا دارای 4 ستون است که در زیر به طور جداگانه بررسی می شود: 1. صادرکننده، دارنده حق یا بستانکار (بستانکار) شخصی است که داوطلبانه از حق شرعی خود صرف نظر می کند. از آنجایی که برائت یک عمل حقوقی است، ابتدا طلبکار باید اهلیت آن را داشته باشد (ماده 290 قانون مدنی). 2. برکنار یا مدیون گرچه اراده مدیون در تحقق برائت نقشی ندارد، اما برای صحت آن باید مدیون روشن باشد و برائت به طور شبهه باطل است; مثلاً اگر طلبکار بگوید یکی از سه بدهکارم را بخشیدم و مقایسه ای برای اظهار او وجود نداشته باشد که منظورش کدام یک از بدهکاران است، عمل او باطل است. 3. دین یا حق برائت از دین ثابتی که وجود دارد، اعم از این که بدهی ساقط و فعلی باشد یا قریب الوقوع باشد و در آینده و در زمان معینی بر مدیون تسویه شود، صحیح است. اما برائت از دین مجهول باطل است و هیچ کس نمی تواند دیگران را از دیونی که در آینده نسبت به او خواهند یافت، مبرا کند. اگر وجود دین حتمی باشد ولی برای تحقق آن مهلت معینی وجود داشته باشد، اجل مانع تخلیه نیست و صرف وجود دین برای صحت تخلیه کافی است. 4. صیغه یا لفظ ابراء تبرئه با هر حرف و عملی که دلالت کند صحیح است. در مورد تعلیق مشروط ترخیص اختلاف نظر وجود دارد. فقها بر خلاف فقها غالباً برائت های معلق را صحیح دانسته اند; در این صورت مثل این است که صاحبخانه به مستاجر بگوید اگر تا مهلتی که تعیین کرده ام ملک مرا تخلیه کنید، اجاره ای را که ماه گذشته پرداخت نکرده اید می بخشم. انواع ترشحات معافیت با توجه به موضوع به معافیت خاص و معافیت عمومی تقسیم می شود: 1. سایش های خاص برائت خاص آن است که موضوع آن دین یا حق یا حق معینی بر آن، مانند طلبکار، مدیون را از دین معینی معاف کند یا حق استفاده از شیء معین یا تمام حقوق او را نسبت به معین سلب کند. شیء لغو. 2. تبلیغات عمومی برائت کلی این است که طلبکار به مدیون اعلام کند که او را از هر دینی که مدیون است معاف می کند یا از تمام حقوق خود نسبت به تمام اموال منقول و غیرمنقول مدیون صرف نظر می کند. بدیهی است که در این موارد، تخلیه کننده نمی تواند پس از رسیدگی به تخلیه حق پیش از تخلیه را استیفا کند، اما مطالبه حقوق و دیون ناشی از وقوع تخلیه جایز است. آثار ابرا اثر اصلی برائت و برائت، بدهی مدیون است. این سقوط می تواند بر تمام یا بخشی از ادعا تأثیر بگذارد. عزل صرفاً به معنای سقوط تعهد است و نباید آن را حکم یا معادل پرداخت تلقی کرد، در غیر این صورت اگر زوجه تمام مهریه خود را به شوهرش ادا کند و سپس شوهر بخواهد قبل از نزدیکی او را طلاق دهد، در اینجا زن می تواند نصف آن را بگیرد. مهریه از او بگیر در صورتی که شاکی دارای ضمانت‌نامه‌های جداگانه باشد، این ضمانت‌ها پس از ترخیص، خود به خود منحل می‌شوند. به عنوان مثال، اگر مدیون یا بدهکار برای بدهی خود وثیقه به طلبکار داده باشد، پس از پرداخت کل بدهی اصلی، وثیقه آزاد می شود و قرارداد رهن بین آن دو منحل می شود و بالعکس، یعنی اگر طلبکار از وثیقه صرف نظر می کند و حق خود را استیفا می کند. تعهد بدهکار به پرداخت اصل بدهی به قوت خود باقی است.

:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آبان 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ریحانه
با قانون بورس و ساختار سازمانی آن آشنا شوید در ابتدا جوامع غربی از الگوی همکاری و هماهنگی در ساختار فعالیت های اقتصادی خود پیروی می کردند. این چارچوب قانونی در حال حاضر بسیاری از فعالیت های اقتصادی را فرا گرفته و در این راستا الگوهای زندگی اجتماعی و اقتصادی بسیاری از کشورها از جمله ایران را تحت تاثیر قرار داده است. در نتیجه یک شرکت یا بنگاه اقتصادی یک نهاد علمی-اقتصادی است و به حدی در اقتصاد و فرهنگ اجتماعی ما رسوخ کرده است که هرگونه تغییر در حوزه فعالیت یک شرکت یا بنگاه اقتصادی به معنای تغییر اساسی در ساختار آن است. جامعه فعلی به یک معنا، پیشرفت تکنولوژی مستلزم آن بود که ثروت در ساختارهای بزرگ جمع شود. در عین حال به سیستم مالکیت خصوصی نیاز داشت تا این ثروت به سرعت منتقل شود. ظهور شکل مدرن شرکت یعنی بازار سهام امکان تحقق هر دو هدف را فراهم کرده است. در این مقاله با قانون بورس و ساختار سازمانی آن آشنا می شوید. ساختار بازار اوراق بهادار بر اساس مواد 2 تا 19 قانون بازار اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران (مصوب آذر 1384) ساختار بازار اوراق بهادار را می توان به شرح زیر طبقه بندی کرد: شورای عالی بورس و اوراق بهادار؛ سازمان بورس و اوراق بهادار؛ بورس اوراق بهادار (بورس سهام); هیئت داوری. شورای عالی بورس «شورای عالی بورس» مسئولیت تصویب سیاست های کلان بازار را بر عهده دارد و از وظایف اصلی آن اقداماتی برای ساماندهی و توسعه بورس، صدور مجوز فعالیت بورس ها و ... است. سازمان بورس و اوراق بهادار سازمان بورس و اوراق بهادار یک سازمان عمومی غیردولتی با شخصیت حقوقی و مالی مستقل است. هیأت مدیره سازمان متشکل از پنج نفر است که مهم ترین وظایف آنها تهیه آیین نامه های لازم برای اجرای قانون، تدوین دستورالعمل های اجرایی، تصویب اساسنامه بورسیه ها و ... می باشد. بورس اوراق بهادار «بورس» بازاری سازمان یافته و خودتنظیم است که در آن اوراق بهادار توسط کارگزاران معامله می شود. بورس اوراق بهادار در قالب شرکت سهامی عام تأسیس و اداره می شود و سیاست های کلی تعیین شده توسط شورای عالی و سازمان بورس و اوراق بهادار را اجرا می کند. پذیرش اوراق بهادار در بورس طبق دستورالعملی است که توسط هر بورس پیشنهاد می شود و به تصویب سازمان می رسد. هیئت داوران «هیأت داوری» مرجع حل و فصل اختلافات بین کارگزاران بورس، معامله گران بازار و سایر اشخاص ذیربط ناشی از فعالیت حرفه ای آنهاست. بورس ها به عنوان محل معاملات اوراق بهادار، روزانه شاهد خرید و فروش سهام خرد و بزرگ شرکت ها و سایر اوراق بهادار مانند اوراق مشارکت، اوراق حق تقدم و اوراق مشتقه هستند. صرافی ها همچنین محل داد و ستد برخی از انواع کالاها هستند. قیمت جهانی بسیاری از کالاهای مهم مانند فلزات صنعتی، فلزات گرانبها، نفت، پتروشیمی، گندم، شکر و ... از طریق معاملات بورس تعیین می شود. با توجه به ویژگی های خاص این مبادلات، معاملاتی که در آنها انجام می شود از چارچوب ها و قواعدی پیروی می کند که بر اساس آن می توان گفت نظام حقوقی خاصی بر این بازار حاکم است; بنابراین مجموعه این اصول و قواعد را می توان در چارچوب شاخه ای از حقوق به نام «حقوق بورس» بررسی کرد. بر این اساس، حقوق بورس را می توان مجموعه ای از قوانین و مقررات حاکم بر ساختار و معاملات بورس ها یعنی بازارهای متشکل و همچنین نحوه رسیدگی به تخلفات، اختلافات و جرایم بورسی خلاصه کرد. شرکت بورس در شرکت بورسی که سهامی عام است، اعضا فقط سهامدار بورس محسوب می شوند و حق معامله در بورس مذکور جدا از مالکیت سهام بورس در نظر گرفته می شود. در ابتدا سهام معینی در اختیار اعضای سازمان قرار می گیرد و این افراد مالک قانونی سازمان محسوب می شوند. سپس سازمان به دنبال افزایش سرمایه از طریق بخش خصوصی و به ویژه از طریق سرمایه گذاران خارج از سازمان است. مقررات شرکت سهامی ضوابط مختلفی بر بورس اوراق بهادار ایران حاکم است و مسئولیت های قانونی شرکت را در قبال اشخاص ثالث مشخص می کند، از جمله: مقررات قانونی مصوب مجلس شورای اسلامی، مصوبات شورای بورس، مصوبات سازمان بورس، قانون مدنی و سایر مقررات عمومی. تعدد قوانین حاکم دو نتیجه دارد: مفهوم خودتنظیمی تحقق نمی یابد. مسئولیت شرکت بورس و اختیارات آن مبهم و تعریف نشده است و شرکت بورس نمی تواند حدود مسئولیت خود را در قبال اشخاص ثالث اعم از خریداران، فروشندگان و کارگزاران تعیین کند. این در حالی است که با تعریف و تبیین مفهوم خودتنظیمی و تفویض مقررات به تصویب سازمان از طریق شرکت بورس، وظایف شرکت بورسی، حدود تعامل شرکت بورس با سازمان بورس مشخص می شود. شرکت بورس ایده بهتری خواهد داشت. در ساختار مالکیت یک شرکت بورسی، مالکیت آن اشخاص حقوقی یا حقیقی غیرعضو است. اعضا می توانند عضویت خود را به یک شرکت بورسی تبدیل کنند یا حقوق خود را به افراد غیرعضو بفروشند. در اکثر بورس ها، اعضای آن مالکیت سهام خود را در شرکت حفظ کرده اند. همچنین قانونگذار در ماده 54 قانون بازار سرمایه سهامداران را محدود کرده است. به عنوان مثال حداکثر سهام قابل بازخرید برای اشخاص حقیقی در بورس اوراق بهادار جمهوری اسلامی ایران 5.2 درصد تعیین شده است. شرکت بورسی یک شرکت خصوصی است که به معنای عام کلمه دارای انحصار طبیعی است. در این شرکت روابطی از قبیل: ارتباط شرکت بورس با سازمان بورس، روابط شرکت بورس با شرکت سپرده گذاری مرکزی، روابط با کارگزاران خریدار و فروشنده، روابط قراردادی شرکت بورس با ثالث. احزاب و روابط حقوقی شرکت بورس با سایر موسسات از جمله سازمان امور مالیاتی از سرمایه گذار خارجی و… جریان دارد.

:: بازدید از این مطلب : 14
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آبان 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ریحانه
رأی وحدت رویه چیست؟ قضات باید به پرونده های حقوقی، کیفری، قضایی و غیره رسیدگی کنند. قضات موظفند در رسیدگی به دعاوی و اختلافات پرونده ها موضوع دعوی را بر اساس قوانین و مقررات و با استنباط موجود از این قواعد تفسیر کنند و در نهایت با تطبیق موضوع دعوی بر این قوانین. ، حکم خود را صادر و پرونده را اعلام می کنند. کردن. مثلاً در یکی از شعب حقوقی دادگاه های تهران با موضوع «لزوم تنظیم سند ملکی» اقامه می شود که در آن خواهان از خوانده می خواهد نسبت به تنظیم سند رسمی ملک خود اقدام کند. خریداری کرده است. اکنون دادگاه باید طبق قانون مدنی، قانون ثبت و وحدت رویه در موضوع دعوا به دعوا رسیدگی کند. در برخی موارد قوانین شفافیت کافی ندارند و در برخی موارد ابهامات زیادی در قانون وجود دارد. یعنی ممکن است از یک ماده قانونی تفاسیر متعددی وجود داشته باشد. این امر باعث می شود که قاضی هر دادگاه با توجه به استنباط خود یکی از این تفاسیر را انتخاب و بر اساس آن حکم صادر کند. وقتی از یک قانون تفاسیر متعددی وجود داشته باشد، احکام متفاوتی در دادگاه های مختلف در موارد مشابه صادر می شود. مثلاً در مورد فوق فرض کنید که خوانده پس از انتقال مال به شاکی، عین مال را با سند رسمی به شخص ثالث فروخته است. چندین نوع نظارت وجود دارد. طبیعی است که با این روند اعتبار قوه قضاییه که وظیفه اجرای عدالت برابر بین مردم را دارد خدشه دار می شود و افراد در شناخت حقوق و وظایف خود دچار سردرگمی و سردرگمی می شوند. قانونگذار با پیش بینی حضور هیأت عمومی در دیوان عالی کشور این موضوع را پیش بینی کرد. به درخواست رئیس دیوان عالی کشور یا دادستان کل کشور، هیأت عمومی دیوان عالی کشور در این مورد اختلاف نظر خواهد داشت. هر قاضي شعب ديوان عالي كشور يا محاكم يا دادسرا يا وكلاي دادگستري نيز مي تواند از طريق رئيس ديوان عالي كشور يا دادستان كل كشور با ذكر دليل نظر هيأت عمومي ديوان را درخواست كند. جلسه هیأت عمومی دیوان که با حضور حداقل سه چهارم رؤسا، مستشاران و اعضای کلیه شعب دیوان عالی کشور به عنوان اعضا و با حضور رئیس (یا نماینده وی) به عنوان رئیس دیوان عالی کشور تشکیل می شود. مجمع عمومی و دادستان کل (یا نماینده او). شناسایی شده. رأي هيأت عمومي ديوان عالي كشور موسوم به «وحدت رويه» در دعواي حاضر و آتي براي كليه دادگاه ها لازم الاتباع است. لذا دادگاه ها موظف به رعایت آنها هستند. آرای وحدت رویه تا زمانی معتبر است که مخالف شرع نباشد و بر خلاف آن قانون تصویب شود. در صورت تصویب قانونی که با هیچ یک از آراء مغایرت داشته باشد، رأی وحدت رویه لغو می شود و از آن به بعد استناد نمی شود.

:: بازدید از این مطلب : 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آبان 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ریحانه
وکیل چیست و چه شرایطی دارد؟ امروزه حق برخورداری از وکیل در محاکم و مراجع تعقیب جزئی از حقوق بشر است و اعلامیه جهانی حقوق مدنی و سیاسی مصوب دسامبر 1996 مجمع عمومی سازمان ملل متحد و تصویب قانونگذار ایران در سال 1345 این حق را به رسمیت شناخته است. . شناسایی شده. در همین راستا در این مقاله قصد داریم شما را با وکالت و وکالت اتفاقی آشنا کنیم. معرفی عدالت قضایی ایجاب می کند که افراد کم درآمد و فقیر در اخذ وکیل و پرداخت هزینه های دادرسی دچار مشکل نشوند و لذا این قشر در داشتن وکیل و معافیت از پرداخت هزینه های آن و همچنین قضایی تحت حمایت قانون قرار گیرند. عدالت در ایجاد احترام به برابری بین اصحاب دعوا ایجاب می کند که متهمانی که قادر به پرداخت حق الوکاله نیستند یا وکیل معرفی نمی کنند از این حق محروم شوند. این گروه نیز باید از لحاظ قانونی از داشتن وکالت نامه مصون باشند. قانون در تعریف وکالت جایگزین (انتخابی) می گوید: وکالت انتخابی به معنای وکالتی است که در دعاوی کیفری توسط دادگاه به وکلا ارجاع می شود. به عبارت دیگر، اگر متهم تمکن مالی نداشته باشد یا در مواردی که دخالت وکیل در دادرسی ضروری باشد ولی حاضر به معرفی وکیل نباشد; در این مورد وکیل توسط دادگاه انتخاب می شود. وکیل را وکیل تسخیری می گویند. تعریف وکالت وکالت در قوانین موضوعه تعریفی ندارد، اما در حقوق ایران و به معنای عرفی آن، وکالت دو مفهوم وکالت به معنای عام و نمایندگی به معنای خاص را به ذهن متبادر می کند. وکالت در معنای عام، طبق تعریف ماده 656 قانون مدنی ایران، «عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین، طرف دیگر را قائم مقام خود قرار می دهد». وکالت در معنای اخص عبارت است از وکالت در امور قضایی و دعاوی و دعاوی اشخاص (حقیقی – حقوقی) در محاکم دادگستری به نحوی که وکیل با استفاده از اطلاعات و تجربیات حقوقی و به کارگیری اصول و قواعد دادرسی (رسمی) ) و قوانین (ماهوی)، تلاش برای اجرا و تحقق عدالت، قانون و همچنین احیای یا حمایت و تحکیم حقوق موکل. اما اگرچه در قوانین موضوعه ایران تعریفی از وکالت ارائه نشده است، اما به کمک تعریف ماده مذکور و معنای عرفی وکالت و با رعایت سایر مقررات مربوط می توان وکالت را به شرح زیر تعریف کرد: وکالت در دعاوی به معنای تحمیل و تعیین و اختیار دیگران و اعتبار بخشیدن به او در طرح دعوی و دفاع از آن است. به عبارت دیگر وکیل را می توان این گونه تعریف کرد: وکیل شخصی است که دارای مجوز معتبر برای دفاع از حقوق موکل خود یا دفاع از اتهامات وارده به او باشد. انواع وکالت 1. وکالت تسلیم (انتخابی) وکالت جایگزین وکالتی است که دادگاه برای دفاع از متهم به وکلا در امور کیفری ارجاع می دهد. وکالت انتخابی به وکالتی اطلاق می شود که دادگاه در پرونده های کیفری به وکیل ارجاع می دهد. به عبارت دیگر می توان گفت: در صورتی که متهم توان مالی نداشته باشد یا در مواردی که دخالت وکیل شرعاً ضروری باشد و حاضر به معرفی وکیل نباشد; در این مورد وکیل توسط دادگاه انتخاب می شود. وکیل را وکیل تسخیری می گویند. 2. وکالت وکالت متقابل وکالتی است که از طرف کانون وکلا در امور حقوقی وفق قانون و با رعایت مفاد فصل دوم آئین نامه قانون وکالت مورخ 19 خردادماه به وکلا ارجاع می شود. 1316. . 3. وکالت انتصابی (قراردادی) وکالت انتصابی که وکالت قراردادی نیز نامیده می شود به وکالتی اطلاق می شود که هر یک از اصحاب دعوا برای دفاع و طرح دعوی به وکیل اعطا می کنند. 4. وکالت تصادفی وکلای مدافع شامل وکلای موقت یا موقت هستند. در ماده 2 قانون وکالت مصوب 1315 آمده است: اشخاصی که اطلاعات کافی برای وکالت دارند ولی شغل آنها وکالت نیست; اگر بخواهند اقوام سببی یا نسبی خود (تا درجه دوم طبقه سوم) را نمایندگی کنند، ممکن است سه بار در سال به طور تصادفی به آنها داده شود. لازم به ذکر است وکالتنامه موردی با رعایت شرایط و ضوابط مربوطه توسط کانون وکلا صادر می گردد. این شرایط و ضوابط در آیین‌نامه‌های رویداد که مستقیماً نقل‌قول می‌شود، درج شده است. مقررات صدور مجوز وکالت تصادفی (موقت) به استناد ماده 2 قانون وکالت مصوب 1315 و مقرر در ماده 22 لایحه قانونی استقلال کانون وکلا مصوب 1333 و به منظور صدور امور مربوط به صدور پروانه وکالت موردی و شرایط با درخواست آنها ضوابط زیر تعیین و اعلام می گردد. درخواست وکالتنامه تصادفی باید توسط متقاضی انجام شود که در آن به طور کامل خود را معرفی و سطح تحصیلات و تجربه و سایر جوانب و دلایل احتمالی موثر بر پرونده، مشخصات کامل و آدرس مورد نظر را اعلام کند. مشتری و مشتریان و میزان وابستگی آنها. موضوعی را که متقاضی قرار است مطرح کند یا مسئولیت دفاع از آن را بر عهده بگیرد، یادداشت کنید. فتوکپی مصدق از مدارک زیر باید به همراه درخواست وکالتنامه تصادفی به کانون وکلا ارائه شود: فتوکپی شناسنامه و آخرین مدرک تحصیلی و دو فتوکپی شناسنامه موکل یا موکلین و مدارک مثبته نسب به موجب به ماده 2 قانون وکالت (به شرح فرم تهیه شده) در صورتی که امضای موکل توسط مرکز یا یکی از دفاتر اسناد رسمی تصدیق شده باشد اخطار یا گواهی مرجع قضایی در مورد جزئیات پرونده و زمان جزئیات پرونده و زمان رسیدگی به دعاوی تبصره: مدارک فوق به هیچ وجه قابل استرداد نمی باشد. برای هر وکیل پرونده باید درخواست جداگانه ای با ضمائم کامل تهیه و ارائه شود و این قاعده در مورد پرونده های مشتمل بر دو یا چند دعوی مرتبط نیز جاری خواهد بود، مگر اینکه به تشخیص کانون وکلا، تکرار درخواست اصلی یا مدارک و اطلاعات لازم نباشد. در صورت احراز شرایط، انجمن می تواند بدون دفاع از دعوی اعلامی، از متقاضیان پروانه وکالتنامه موردی به منظور بررسی قابلیت عملی و آزمایشی مورد بررسی قرار دهد. تشکیل پرونده برای رسیدگی به درخواست متقاضی وکیل تصادفی منوط به واریز مبلغی است که هر ساله توسط کانون وکلا تعیین و اعلام می شود. توجه: مبلغ ذکر شده به هیچ وجه مسترد نخواهد شد. هیأت مدیره انجمن هر ساله مبلغی را برای صدور پروانه وکالت به صورت تصادفی تعیین و اعلام می کند. به استناد بند (هـ) ماده 3 قانون وصول برخی از درآمدهای دولت و مصرف آن در موارد معین مصوب 1352 برای صدور وکالتنامه تصادفی در هر مورد مبلغ ده هزار ریال الزامی است. الصاق و باطل شد. وکلای تصادفی از پرداخت مالیات معاف هستند. شایان ذکر است که در اینجا به بیان نظرات و نظریه های حقوقی می پردازیم: پذیرش وکلای غیررسمی که پروانه وکالت ندارند به صورت اتفاقی تخلف است. اقوام شخصی به صورت موردی مجاز به وکالت هستند که ظاهراً نیاز به مجوز دارد و در این مورد تفاوتی بین وکالت اقارب و سایرین وجود ندارد. درخواست تجدیدنظر برادر بدون داشتن وکالت از سوی برادر معتبر نخواهد بود. کانون وکلای دادگستری و آئین نامه آن نه صریحاً و نه ضمناً ماده 2 قانون وکالت را نسخ کرده و به هیچ وجه به وکلای موقت و پروانه وکالت موقت رجوع نمی کند. هیچ قانون دیگری مغایر با ماده 2 قانون وکالت نیست. بنابراین ماده مذکور به قوت خود باقی است و صدور وکالت نامه موقت در آن ماده بلامانع است. بر اساس قانون استقلال وکلا و مقررات مربوطه، وکالت اتفاقی که عدم توجیه آن ناشی از برداشت نادرست قانون و مقررات است، ممنوع است. از آنجا که مشارالیه ظاهراً استثناء موارد صدور پروانه را به مواردی که در قانون استقلال کانون وکلا و آیین‌نامه ذکر شده است، مورد استفاده قرار داده است، به نظر می‌رسد در صورتی که قانون و آئین‌نامه صرفاً بر موارد مذکور حاکم باشد، دیگر نباید مجوز وکالت صادر شود. مقررات صدور مجوز و شامل پروانه وکالت که استخدام محسوب نمی شود و برای مدت و موارد خاصی می باشد نمی باشد. به جز در مورد وکالت، قانوناً در دادگاه مجاز نیست. حتما بخوانید: اعاده دادرسی چیست و در چه شرایطی امکان پذیر است؟ 5. وکالت وکالت ممکن است رایگان یا با هزینه باشد. وکالت وکالتنامه رایگانی است که وکیل برای آن هزینه ای دریافت نمی کند. این سوال مطرح می شود که اگر وکیل وکالت نامه شخصی را به عنوان هبه پذیرفته است باید تمبر مالیاتی را بر روی وکالت نامه الصاق و باطل کند؟ پاسخ این سوال منفی است، زیرا تمبر مالیاتی که وکیل باید در وکالت نامه الصاق و باطل کند، مشمول حق الوکاله ای است که دریافت می کند. اگر وکیل وکالت نامه را به عنوان هبه پذیرفته باشد، به این معناست که وکالت نامه الصاق و ابطال تمبر را طبق آن دریافت نکرده است. ماده 103 قانون مالیاتهای مستقیم مقرر می دارد: «وکلای دادگستری و وکالت در دادگاههای خاص مکلفند حق الوکاله را در وکالتنامه خود قید و معادل 5 درصد مالیات حق الوکاله را تمبر و ابطال کنند. وکیل." به عبارتی چون وکیل با قبول وکالت نامه مالیات بر درآمد را طبق مقررات مالی پرداخت نمی کند.

:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آبان 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ریحانه
قانون کپی رایت در ایران و تضمین اجرای نقض حقوق آن به رسمیت شناختن حقوق مالکیت معنوی به تنهایی برای دارندگان این حقوق کافی نیست. توجه به اعمال نقض حقوق مالکیت ادبی و هنری (کپی رایت) می تواند به حفظ هر چه بیشتر حقوق نویسندگان آثار دارای حق چاپ کمک کند. ناگفته نماند که در قانون ایران مجازات نقض حقوق مالکیت ادبی و هنری به صورت یکپارچه پیش بینی نشده است و قوانین متعددی در این زمینه وجود دارد. اما در لایحه جامع حمایت از حقوق مالکیت ادبی و هنری و حقوق وابسته بحث ضمانت اجرای نقض حقوق مالکیت ادبی و هنری است که البته هنوز به تصویب نرسیده است. ایران همچنین عضو هیچ یک از کنوانسیون‌های بین‌المللی کپی رایت نیست و به توافقنامه تریپس نپیوسته است. به همین دلیل، آثاری که در ایران خلق می‌شوند، توسط ساکنان ایران در کشورهای دیگر محافظت نمی‌شوند. در این پست با ما همراه باشید تا با جزئیات قانون کپی رایت جاری در ایران آشنا شوید. 1. قانون حمایت از حقوق مؤلفان، نویسندگان و هنرمندان (مصوب 1348). در فصول سوم و چهارم این قانون به ترتیب حمایت ها و مجازات های قانونی برای نقض حقوق مالکیت ادبی و هنری بیان شده است. در ماده 23 قانون مذکور آمده است: «هرکس قسمتی یا تمام اثر متعلق به دیگری را که تحت حمایت قانون است، بدون اذن او یا عمداً به نام شخص دیگری به نام خود یا پدیدآورنده ایجاد کند. پدیدآورنده نشر، توزیع یا توزیع به حبس تأدیبی از 6 ماه تا 3 سال محکوم خواهد شد. ماده 24 ترجمه می گوید: هرکس ترجمه دیگری را به نام خود یا بدون اجازه دیگری منتشر کند به حبس تأدیبی از سه ماه تا یک سال محکوم می شود. در ماده 25 این قانون آمده است: متخلفان از مواد زیر به حبس تأدیبی از سه ماه تا یک سال محکوم خواهند شد: ماده 17: نام، عنوان و علامت مخصوص معرف اثر مورد حمایت این قانون است و هیچکس نمی‌تواند آنها را برای اثر مشابه یا مشابه آن به نحوی که موجب شبهه شود استفاده کند. ماده 18: فرستنده و ناشر و کسانی که به موجب این قانون مجاز به استفاده یا استناد یا اقتباس از اثری به منظور انتفاع هستند، باید نام نویسنده را با عنوان و علامت خاصی که اثر را با اثر یا بر روی آن نشان می‌دهد، اعلام و درج کنند. نسخه های اصلی یا چاپ شده یا تکثیر شده به روش معمول. ماده 19: هرگونه تغییر یا تحریف آثار مورد حمایت این قانون و انتشار آن بدون اجازه نویسنده ممنوع است. ماده 20: چاپخانه‌ها، شرکت‌های ضبط، کارگاه‌ها و اشخاصی که آثار مورد حمایت این قانون را منتشر یا منتشر یا توزیع یا ضبط یا تکثیر می‌کنند. تعداد دفعات چاپ و تعداد نسخه های کتاب یا ضبط یا تکثیر یا توزیع یا انتشار و شماره سریال روی صفحه موسیقی و صدا در کلیه نسخه هایی که با ذکر تاریخ و نام چاپخانه یا مؤسسه مربوط توزیع می شود. و کارگاه با توجه به درج آیتم. در ماده 28 قانون نیز آمده است: در صورت ارتکاب تخلف اشخاص حقوقی از جمله شرکت ها، علاوه بر تعقیب شخص حقیقی مسئول که جرم او ناشی از تصمیم وی باشد، از اموال شخص حقوقی نیز غرامت به شاکی خصوصی پرداخت می شود. نه کفایت دارایی شخص حقوقی با مابه التفاوت دارایی مرتکب جبران می شود. همچنین طبق ماده 31 قانون، جرایم مجاز در این قانون با شکایت شاکی خصوصی شروع و پس از گذشت وی (جرم قابل گذشت) متوقف می شود. 2. قانون ترجمه و تکثیر کتب و انتشارات و آثار صوتی (مصوب 1352) در ماده 7 قانون مذکور آمده است: اشخاصی که عمداً و عمداً از مواد 1 تا 3 قانون تخلف کنند یا اقلام موضوع ماده 3 را که به صورت غیرقانونی به خارج از کشور تولید شده است صادر و یا وارد کنند، علاوه بر پرداخت خسارت شاکی خصوصی. آنها به 3 ماه تا یک سال حبس محکوم می شوند. مواد 1 تا 3 این قانون عبارتند از: ماده 1: حق تکثیر، تجدید چاپ، بهره برداری، انتشار و توزیع هر گونه ترجمه توسط مترجم یا وارث قانونی او. مدت استفاده از این حقوق که به وراث منتقل می شود، سی سال از تاریخ فوت مترجم می باشد. حقوق مذکور در این ماده قابل انتقال به غیر است و انتقال گیرنده به لحاظ استفاده از این حقوق برای استفاده از این حق تا پایان مدت انتقال دهنده حق خواهد بود. ذکر نام مترجم در تمامی موارد استفاده الزامی است. ماده 2: تکثیر کتب و نشریات به همان زبان و شکل چاپ شده به منظور فروش یا بهره‌برداری از مواد از طریق افست یا عکاسی یا روش‌های مشابه بدون اجازه صاحب حق چاپ ممنوع است. ماده 3: هیچ بخشی از این سایت بدون اجازه کتبی قبلی صاحبان حق چاپ یا صاحبان آنها یا نمایندگان قانونی آنها قابل تکثیر، ذخیره در یک سیستم بازیابی یا انتقال به هر شکل و هر وسیله ای نیست. حكم اين ماده شامل كپي، ضبط يا تكثير برنامه هاي راديويي و تلويزيوني يا هر پخش ديگري نيز مي شود. همچنین جرایم موضوع این قانون مانند قانون حمایت از حقوق مؤلفان، مصنفان و هنرمندان قابل ارتکاب توسط شخص حقوقی (ماده 8) و قابل گذشت (ماده 12) است. 3. تضمین نقض کپی رایت در زمینه ضمانت اجرای نقض کپی رایت، قوانین دیگری از جمله قانون مجازات افرادی که فعالیت غیرمجاز در زمینه سمعی و بصری انجام می دهند (مصوب ۱۳۸۶) وجود دارد. در این قانون برای فعالیت های غیرمجاز در زمینه تولید و تکثیر آثار سمعی و بصری، اجراهای مختلف از جمله نیاز به جبران خسارت زیان دیده، حبس و جزای نقدی تضمین شده است. از جمله جرایم مجاز در این قانون، معرفی آثار سمعی و بصری غیرمجاز به جای آثار مجاز، تکثیر غیرمجاز آثار مجاز، فعالیت تجاری در زمینه تولید، توزیع، تکثیر و توزیع آثار، سی دی و لوح های صوتی و تصویری بدون مجوز است. از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلام، تکثیر و پخش عمده آثار سمعی و بصری مستهجن، تولید و توزیع و تکثیر نوار، دیسکت و لوح فشرده و نمایشگرهای مبتذل است (مواد 1، 2 و 3 قانون مذکور). همچنین بر اساس ماده 11 این قانون رسیدگی به جرایم موضوع این قانون در صلاحیت دادگاه های انقلاب است. 4. قانون حمایت از حقوق پدیدآورندگان نرم افزارهای رایانه ای قانون دیگر، قانون حمایت از حقوق توسعه دهندگان نرم افزارهای رایانه ای مصوب 1379 است که همانطور که از نام آن پیداست، این قانون حقوق مادی و معنوی سازندگان نرم افزارهای رایانه ای را شرح می دهد. بر اساس ماده 1 این قانون، «حق انتشار، عرضه، اجرا و بهره‌برداری مادی و معنوی از نرم‌افزار رایانه‌ای متعلق به پدیدآورنده آن است.» نحوه گردآوری و ارائه داده‌ها در محیط قابل پردازش رایانه‌ای نیز مشمول نرم‌افزار خواهد بود. " بر اساس ماده 3 این قانون، نام، عنوان و علامت ویژه نرم‌افزار مورد حمایت این قانون است و هیچ‌کس نمی‌تواند از آنها برای نرم‌افزارهای مشابه یا مشابه به‌گونه‌ای استفاده کند که شبهه ایجاد کند. ماده 13 این قانون عموماً اجرای تضییع حقوق مشمول این قانون را علاوه بر جبران خسارت زیان دیده، حبس از نود و یک روز تا شش ماه و جزای نقدی از ده میلیون ریال تا پنجاه میلیون ریال تضمین می کند. همچنین بر اساس ماده 15 این قانون جرایم مربوط به تضییع حقوق مورد حمایت این قانون قابل گذشت است. 5. قانون مطبوعات و قانون اصلاح قانون مطبوعات در نهایت، قانون مطبوعات مصوب 1364 و قانون اصلاح قانون مصوب 1379 نیز حاوی موادی در رابطه با ضمانت نقض حق چاپ است. بند 9 ماده 6 قانون مطبوعات مصوب 1364 (اصلاحی 1379) سرقت ادبی را «انتساب عمدی تمام یا بخش قابل توجهی از آثار و نوشته‌های دیگران به خود یا دیگران حتی در ترجمه» تعریف می‌کند. در چارچوب قانون مطبوعات وفق ماده 698 قانون مجازات اسلامی (مجازات نشر اکاذیب) و خارج از قانون مطبوعات طبق قانون حمایت از حقوق مؤلفان، مؤلفان و مؤلفان مجازات خواهد شد. هنرمندان (مصوب در سال 1969). در ماده 33 قانون اصلاح قانون مطبوعات (مصوب 1379) نیز آمده است: «و از یک روز تا سه ماه و جزای نقدی از یک میلیون (100.000) ریال تا ده میلیون (100.000.000) ریال محکوم خواهد شد. جرم و مجازات منوط به شکایت شاکی خصوصی است.»

:: بازدید از این مطلب : 15
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آبان 1400 | نظرات ()
نوشته شده توسط : ریحانه
مفهوم آزار جنسی، انواع آن و نحوه جبران آن در قانون فردی که مورد آزار جنسی قرار گرفته است چگونه قابل پیگرد قانونی است؟ آزار جنسی یکی از اصطلاحاتی است که می توان آن را به اشکال مختلف تعریف کرد. کمیسیون فرصت‌های شغلی برابر آمریکا (EEOC) می‌گوید: «آزار جنسی به سوء رفتار جنسی، تقاضای نامناسب برای نیازهای جنسی یا هر رفتار فیزیکی یا کلامی با محتوای جنسی اشاره دارد که در آن اطاعت، چه آشکار یا پنهان، شرط اشتغال است. بر موقعیت شغلی یا عملکرد فرد و همچنین ایجاد یک محیط کاری دوستانه یا خصمانه تأثیر می گذارد.» دستورالعمل اتحادیه اروپا در سال 2002، آزار جنسی را به عنوان رفتار صریح جنسی با هدف خدشه دار کردن چهره دیگری و ایجاد فضای وحشت، خصومت، تحقیر و توهین یا منجر به نتایج فوق تعریف می کند. قانون جزای فرانسه نیز تعریف مشابهی ارائه می‌کند و ماده ۱-۱۱۵۳ قانون کار فرانسه اجازه نمی‌دهد که کارگران مورد آزار و اذیت جنسی، چه از لحاظ کلامی و چه از نظر رفتاری، یا از ترس ایجاد موقعیتی که در آن به نفع یک مورد استثمار جنسی قرار گیرند. شخص ثالث به طور کلی می توان آزار جنسی را یکی از مصادیق خشونت علیه زنان دانست که طیف وسیعی از رفتار و حتی گفتار را در بر می گیرد. در یک سر طیف، تجاوز جنسی (اجباری) به عنوان خشن ترین رفتار و در سر دیگر ایجاد محیطی ناخوشایند برای زنان است. مردم حتی ممکن است در زندگی شخصی خود درگیر این موضوع شوند. به عبارت دیگر، آزار و اذیت جنسی محدود به روابط خارج از ازدواج نیست و حتی ممکن است در رابطه بین همسران رخ دهد. نظام حقوقی ما تا حدودی چنین موضوعی را پذیرفته و آزار جنسی را محدود به رابطه جسمی و جنسی ندانسته است. همانطور که قانون ما از فحشا صحبت می کند و مجازات هایی برای آن در نظر گرفته است، در سطح پایین تر مربوط به برقراری روابط نامشروع یا ارتکاب اعمال غیراخلاقی غیر از زنا، مانند بوسیدن یا ارتکاب (در آغوش گرفتن) و در سطح پایین تر در مورد "تعرض" است. . وی با بیان اینکه یا آزار و اذیت یا توهین به زنان، افزود: ضمن جرم انگاری، مجازات هایی نیز برای آنها در نظر گرفته شده است. مجازات تجاوز جنسی در قانون فعلی اعدام است. همچنین اگر شخصی با اغفال، تهدید یا ارعاب با دختر نابالغی همبستر شود به همان مجازات محکوم می شود. برای روابطی که زنا محسوب نمی شود، قانونگذار تا 99 ضربه شلاق و برای تعرض و آزار زنان و کودکان حبس از دو تا شش ماه و تا 74 ضربه شلاق پیش بینی کرده است. انواع آزار جنسی انواع مختلفی از آزار و اذیت جنسی وجود دارد که در زیر به آنها اشاره می شود: 1. آزار و اذیت جنسی با رضایت واقعی یکی از انواع آزار و اذیت جنسی زمانی است که فرد با رضایت واقعی و به دور از هرگونه اجبار و اکراه، صرف نظر از اینکه این رابطه به صورت عقد ازدواج باشد، اقدام به رابطه جنسی می کند. این نوع رابطه را نمی توان جرم تلقی کرد; اما گاهی پیش می آید که از طریق این رابطه، آسیب یا ضرری مانند حاملگی ناخواسته، برخی بیماری ها و یا حتی لطمه به حیثیت یکی از طرفین وارد شود که این آسیب جبران ناپذیر است. در واقع، رضایت طرفین به آمیزش، لزوماً به معنای رضایت آنها برای ایجاد ضرر نیست; به همین دلیل هر گاه به فردی که اقدام به برقراری رابطه کرده است خسارت مادی یا معنوی وارد شود این خسارت قابل جبران است. 2. آزار و اذیت جنسی بدون رضایت نمونه ای از آزار جنسی، آزار جنسی با نارضایتی قربانی است که به تجاوز معروف است. این امر به ویژه زمانی صادق است که درد و رنج از نظر فیزیکی به شخص تحمیل شود. انگار دست و پایش بسته است یا مجبور می شود در حالت بیهوشی و کما کاری انجام دهد. 3. آزار و اذیت جنسی در نتیجه نارضایتی در هر دو مورد، اگرچه ممکن است شخص به ظاهر با این رابطه موافقت کرده باشد، اما این رضایت صحیح نیست و از نظر قانونی ناراضی فرض می شود. این دو فرض عبارتند از «اکراه» و «فریب». اکراه زمانی اتفاق می‌افتد که شخص برای دفاع از خود یا برای جلوگیری از آسیب‌های بیشتر وارد رابطه جنسی می‌شود. مانند این است که زنی برای نجات جان فرزندانش یا جلوگیری از حمله به آنها رابطه جنسی برقرار می کند. این رابطه، مانند تعریف تجاوز، ممکن است با اجبار فیزیکی همراه نباشد. اما به دلیل اکراه، مصداق آزار جنسی است. گاهی ممکن است فرد فریب طرف مقابل را خورده باشد و در اثر این فریب، به آمیزش رضایت داده باشد. گاهی قربانی به رابطه جنسی به معنای خاصی رضایت نداده است. بلکه به برخی از افعال کمتر شناخته شده برای مقاصد دیگر بسنده می کند; به عنوان مثال، گاهی اوقات بیمار به منظور معالجه به معاینه فیزیکی رضایت می دهد، غافل از اینکه پزشک او را در مورد هدف معاینه فریب داده است و در سایه معاینه پزشکی مرتکب اعمالی می شود که آزار جنسی است. انواع خسارات و نحوه جبران آن آسیب های آزار جنسی را می توان به روش های مختلفی جبران کرد. رایج ترین روش دریافت غرامت مالی است. این خسارت اساساً در مقابل خسارات جسمی و بدنی است که به صورت دیه پرداخت می شود; ضمناً اگر در اثر آزار و اذیت جنسی، باکرگی فردی از بین برود، خسارات تحت عنوان «باکرگی» نیز طبق قوانین ایران قابل پرداخت به زن است. اگر زن باکره نباشد، معادل مهریه معمول زن که مهر المثل نامیده می شود به او تعلق می گیرد; یعنی مهریه ای که عرفا بابت آن قابل پرداخت است. علاوه بر صدمات جسمی، گاهی اوقات قربانی آزار جنسی یا حتی خانواده وی دچار افت حیثیتی می شود که از دو طریق قابل جبران است: یا مقداری پول جبران می شود و یا انجام کارهایی مانند عذرخواهی رسمی و …. . ‌ قربانی آزار جنسی چه باید بکند؟ متأسفانه در کشور ما به دلیل عواقب حیثیتی که قربانی آزار جنسی دارد، اغلب این افراد از شکایت خودداری کرده و به دادگاه مراجعه می کنند. همچنین آزار و اذیت کلامی یا پیشنهادهای نامتعارف رابطه جنسی که باعث رنج و عذاب شدید فرد می شود، نباید چندان مورد شناسایی و رسیدگی قوه قضائیه قرار گیرد. اما روش اثبات آزار جنسی تفاوت قابل توجهی با سایر جرایم ندارد و می توان از تمامی روش هایی که برای اثبات سایر جرایم استفاده می شود نیز برای این جرم استفاده کرد: در صورت وجود شاهد، احضار او به دادگاه دلیل اثباتی محسوب می شود. ارجاع شخص به پزشکی قانونی را می توان دلیل تلقی کرد، زیرا این مرجع قادر است آزار جنسی را از سایر موارد تشخیص دهد. برخی موارد دیگر مانند ضبط صدای فردی که قصد آزار جنسی را دارد می تواند به عنوان نشانه ای به نفع قربانی در دادگاه مورد استفاده قرار گیرد، اگرچه قدرت اثباتی بسیار کمتری نسبت به گزینه های ذکر شده در بالا دارد. لازم به ذکر است که قربانی آزار جنسی از طریق تجاوز یا اکراه یا فریب، جز در مواردی که قربانی کودک نابالغ باشد، باید اکراه (اکراه) و فریب خود را نیز ثابت کند. به عبارت دیگر، در مورد صغیر، قانونگذار فرض می کند که آزار جنسی از طریق اکراه و فریب صورت می گیرد; اما در مورد دیگران، این قربانیان هستند که باید خشونت (زور)، اکراه یا فریب خود را ثابت کنند. اثبات این موارد از طریق شرایطی که در آن نزدیکی واقع شده و نیز رابطه ای که بین طرفین وجود دارد تا حدودی قابل اثبات است; برای مثال، اگر نشانه‌های تجاوز روی بدن قربانی قابل مشاهده باشد، می‌تواند نشانه‌ای از رابطه جنسی باشد. پزشکی قانونی می تواند این را تشخیص دهد. همچنین گاهی رابطه ای که بین قربانی و مجرم وجود دارد (مانند پدر و فرزند، معلم و دانش آموز و...) می تواند وجود ترس را در قربانی تایید کند و در نتیجه او را به برقراری رابطه سوق دهد. قربانی آزار جنسی می تواند در وهله اول به دادگاه مراجعه و شکایت کند. دادسرا حضوری یا نیروی انتظامی تحقیقات لازم را انجام می دهد و در صورت تائید جرم با صدور کیفرخواست پرونده را به دادگاه ارجاع می دهد. قاضی دادگاه نیز پرونده و مستندات آن را بررسی می کند و جلسات حضوری تشکیل می دهد و در نهایت رأی مقتضی را صادر می کند.

:: بازدید از این مطلب : 15
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 12 آبان 1400 | نظرات ()